کد مطلب:41684 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:153
به آن حضرت گفتم: ای فرستاده خدا! آنان جمعیت بسیاری هستند (در میان آنها)كسانی هستند كه عمری از ایشان گذشته است، در حالی كه من جوانی (كم سن و سال)هستم. فرمود: علی! (از این بابت نگران مباش) در آستانه یمن كه به گردنه افیق رسیدی، بایست و با صدای بلند بگو: ای درخت، ای كلوخ، ای زمین! محمد فرستاده خدا بر شما درود فرستاده است. (توصیه حضرت را به خاطر سپردم و) به مقصد یمن به راه افتادم. همن كه بر فراز گردنه افیق رسیدم و بر یمنی ها اشراف پیدا كردم، ناگهان دیدم كه آنها با نیزه های برافراشته و كمانهای آماده و شمشیرهای برهنه به طرف من یورش آوردند من (بنا به توصیه پیامبر خدا(ص )) همان جا به آواز بلند فریاد كشیدم:ای درخت، ای كلوخ، ای زمین! محمد فرستاده خدا بر شما درود فرستاده است. در این هنگام شنیدم كه، درخت و كلوخ و زمین همگی یك صدا به لرزه درآمدند و گفتند: [صفحه 103] بر محمد فرستاده خدا، و بر تو درود. شنیدن این صداها لرره بر اندام یمنی ها انداخت و زانوهایشان سست گردید و سلاحها از دستهایشان بر زمین افتاد و همگی با سرعت به طرف من آمدند (آماده و گوش به فرمان)، من نیز در میان ایشان صلح و آشتی برقرار ساخته و (به مدینه) باز گشتم. عن علی بن ابی طالب قال: دعانی رسول الله (ص) فوجهنی الی الیمن لاصلح بینهم.فقلت: یا رسول الله (ص)! انهم قوم كثیر و لهم سن و انا شاب حدث.فقال: یا علی! اذا صرت باعلی عقبه افیق فناد باعلی صوتك، یا شجر! یا مدر! یا ثری! محمد رسول الله (ص) یقرئكم السلام... فذهب فلما صرت لاعلی العقبه اشرفت علی اهل الیمن فاذا هم باسر هم مقبلون نحوی مشرعون رماحهم مسورون اسنتهم متنكبون قسیهم، شاهرون سلاحهم. فنادیت باعلی صوتی: یا شجر! یا مدر!یا ثری! محمد رسول الله (ص) یقرئكم السلام. فلم یبق شجرة و لا مدرة و لا ثری الا ارتج بصوت واحد و علی محمد رسول الله و علیك السلام». فاضطربت قوائم القوم و ارتعدت ركبهم و وقع السلاح من ایدیهم و اقبلوا الی مسرعین فاصلحت بینهم و انصرفت.[1] . [صفحه 104]
رسول خدا(ص) مرا نزد خویش فرا خواند و از من خواست كه به منظور برقراری صلح و آشتی در میان مردم یمن، به آن ناحیه سفر كنم.
صفحه 103، 104.